کامـــــــران ابراهــــیمی
کامـــــــران ابراهــــیمی

کامـــــــران ابراهــــیمی

Kamran Ebrhimi

شهید مطهری و تحریفات معنوی در فرهنگ عاشورا

شهید مطهری از تحریف معنوی به توجیه و تفسیر خلاف معنی واقعی یاد می کند و نمونه ای از تحریف معنوی در صدر اسلام را تحریف این جمله پیامبر به عمارکه فرمودند: «ای عمار تو را دسته ای سرکش می کشند» ، معرفی می کند . این جمله توسط معاویه تحریف معنوی شد و او گفت که عمار را علی (ع) کشته است که او را به جنگ آورده است . (17) شهید مطهری با بیان شروط مقدس بودن یک نهضت، یعنی شخصی نبودن و انسانی بودن یک نهضت، دارای بینش و بصیرت قوی بودن و پیشتاز بودن و تک بودن (18) ، نهضت حسینی را نهضتی مقدس برمی شمارد و به بیان این نکته می پردازد که هر چه نهضت مقدس تر و دارای اهدافی عالی تر باشد، تحریفات معنوی در آن بیشتر است . شهید مطهری دو تحریف معنوی در نهضت عاشورا ذکر می کند و به صورتی جدی به نقد آن می پردازد . نخستین تحریف معنوی که استاد از آن یاد می کند، این تفکر است که شهادت حسین (ع) کفاره گناهان امت است . ایشان این تفکر را تفکری مسیحی معرفی می کند و می گوید: «می گوییم امام حسین کشته شد، برای اینکه گناهان ما بخشیده شود . نمی دانیم که این فکر را ما از دنیای مسیحیت گرفته ایم; ملت مسلمان خیلی چیزها را، ندانسته از دنیای مسیحیت بر ضد اسلام گرفت; یکی همین است . یکی از اصول و معتقدات مسیحیت، مسئله به صلیب رفتن مسیح است . برای اینکه فادی باشد . الآن «الفادی » لقب مسیح است ... می گویند مسیح به دار رفت و این به دار رفتن عیسی، کفاره گناهان امت است . فکر نکردیم که این حرف مال دنیای مسیحیت است و با روح اسلام سازگار نیست; با سخن حسین سازگار نیست; به خدا قسم تهمت به اباعبدالله است ... اباعبدالله که برای مبارزه با گناه کردن قیام کرد، ما گفتیم قیام کرد که سنگری برای گنهکاران بشود; ما گفتیم یک شرکت بیمه تاسیس کرد، بیمه گناه . گفت شما را از نظر گناه بیمه کردم، در عوض چه می گیرم؟ شما برای من اشک بریزید، من درعوض گناهان شما را جبران می کنم » . (19) دومین تحریف معنوی ای که شهید مطهری به تبیین آن می پردازد، آن است که نهضت حسینی، نهضتی است که به امام حسین (ع) اختصاص یافته است . استاد شهید، نتیجه چنین فلسفه ای را غیرقابل پیروی بودن نهضت می داند . شهید این سخن را با کلام خود امام حسین (ع) مغایر می داند که آن حضرت علت قیام را به اصول کلی اسلام معطوف نموده است، نه یک دستور خصوصی . ایشان می نویسد: «امام حسین (ع) مکتب به وجود آورد، ولی مکتب عملی اسلامی; مکتب او همان مکتب اسلام است . ولی اسلام بیان کرد و حسین عمل کرد . در درجه اول بیش از هر کس دیگر عمل کرد، ماهرانه آن را تحریف کردیم . برای اینکه این حادثه را از مکتب بودن خارج کنیم و قهرا از قابل پیروی بودن خارج کنیم . وقتی از مکتب خارج شد، دیگر قابل پیروی کردن نیست . وقتی قابل پیروی نشد، پس دیگر از حادثه کربلا، نمی شود استفاده کرد . از اینجا ما حادثه را از نظر داشتن اثر مفید عقیم کردیم »
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.